بابا مسئله ما تقلب نیست!

آیا در انتخابات تقلب شده است؟ مساله این نیست! تا اطلاع ثانوی  این دعوا به جایی نمی رسد .گاهی بعضی از مشکلات در مقابل   مصایب    دیده نمی شوند.به نظر نمی آید مساله دلسوختگان وطن تنها یک دعوای سیاسی باشد. باورش سخت است که اعتراض افرادی مانند آیت الله امجد که سالهاست سمت استادی اخلاق حوزه ودانشگاه را دارند تنها مساله تقلب در انتخابات باشد.         

نه! باور نکردنی است.لااقل برای کسانی که سال ها در فضای حوزه قم تنفس می کنند این امر بدیهی است.تا این روز  بی سابقه  است که توجه  آنهایی   که تنها سودایشان مباحث قفهی صرف  یا  سیر وسلوک بوده است به درگیری های سیاسی معطوف شود .به نظر می آید که در این جا سنت شکنی به وجود آمده است.علت ورود این افراد  کدام است؟امرسیاسی ویا مساله دیگر؟



بیراه ترین پاسخ ها را سیاست بازها می دهند آنهایی که  پاسخشان از پیش روشن  است. طرفداران جریان حاکم درخوش بینانه ترین حالت ،آن ها را فریب خوردگان    سیاسی می دانند.به همین دلیل وقتی معترضی را می بینند سعی در توضیح و توجیه سلامت انتخابات می کنند و نهایت پای بیگانگان را   به میان می کشند و سوراخ دعا را باز گم می کنند.ساده نباشیم آنها از حزبی استعفا نداده اند وبه دیگر حزب نپیوسته اند.گویا در این دیار مقرون به صرفه و ذهن آن است که هر اتفاقی پاسخ سیاسی  داشته باشد.آن ها از قطاری پیاده نشده اند.

به یاد بیاوریم لحظه های تلخی که بعد از 22خرداد به وقوع پیوست.صحنه رنج آور گلگون شدن دختری که فلسفه می خواند،جوانی که دانشجوی کارشناسی ارشد شیمی بود،فاجعه شکسته شدن دست وپای دانشجویان کوی در آن شام آخر ودست آخر داستان ام غریب کهریزک،که با مام وطن  مویه کنان وغریبانه روح روح الامینی را در آغوش گرفت ودر گوشش  نجوا کرد که به کدامین گناه کشته شده ای؟!

 برخلاف آنچه می اندیشند، این داغ مادران فرزند مرده بود که طاقت فرزانگان این خاک را طاق کرد ونه چیز دیگر! بنابراین پاسخ به این مسائل حتی  با اثبات صحت انتخابات داده نخواهد شد.ویا  برفرض اثبات بطلان انتخابات از سوی جریان حاکم این مساله به استواری خود باقی خواهد ماند.چه همانگونه که می دانیم بسیاری از این بزرگان  را   با  سیاست کاری نیست وگرنه  ذهن تاریخی مردمان این خاک مالامال است از این دست کشمکش های سیاسی که می آیند ومی روند. مساله ای که آنان را برآشفت،قساوتی بود که بر مردم این سرزمین رفت.چه برفرض آن ها اگر هم معترضان را دشمنان دین خدا بپنداریم چنین  رفتاری ، سزای آن ها نبود. امام علی(ع)همو که تاب اشک یتیمی را نداشت،در پی هتاکی (چه برسد به اعتراض)فردی از خوارج و قصد اصحاب بر کشتن او،فرمود رهایش کنید که پاسخ یک ناسزا، ناسزایی بیش نیست و یا گذشت از آن ناسزا.

وباز همو بود که در برابر درآوردن خلخال از پای دختر یهودی،مرگ (دق کردن)را سزاوار دینداران خواند.

اینگونه به نظر می آید که آنچه را که  بسیاری از افراد ، پاسخ های سیاسی برایش می تراشند و توجهی بدان نمی کنند همانا مساله اخلاق است.اینکه بتوان در چنین زمانه ای شاهد این نوع اتفاقات ناگوار بود، خبر از بحرانی عمیق می دهد که سرها کمتر به سوی اوست.به اشتباه نرویم همه چیز را اززاویه سیاست نبینیم.مشکل جامعه کنونی ما تنها سیاست وانتخابات نیست بلکه مشکل همان چیزی است که فقدان آن،این روزگار تیره را برای ما به ارمغان آورده است.به بیان استاد ملکیان  برخلاف آنچه پنداشته می شود ما فاقد یک جامعه اخلاقی هستیم  وبه این موضوع چه به صورت عملی وچه نظری چنان که باید توجهی   نشان نداده ایم.بازهم ساده نینگاریم و گروهی را نشان ندهیم،که بسیاری از پاک ترین افرادی را که می شناسیم از همین به قول خودمان انقلابیونی   هستند که امروز متهمشان می کنیم(ومیرحسین هم خود را از آن ها می داند). این طاعون   دامن همه را گرفته است.غرض پاک کردن دامان خاطیان این قضایا نیست بلکه مشکل در جای  دیگریست.ایرانیان ایرانیان را به خاک وخون کشیدند!

بنابراین ورود واعتراض اساتید اخلاق و فرزانگان این دیار را سیاسی پنداشتن خطاست.آن ها سال ها بود که در این قضایا دخالت نمی کردند.آنچه که آن ها را برآشفته است وبلکه در حیرت فروبرده است عمق این بی اخلاقی طاعون واری است که آن ها با آن روبرو شده اند.و پاسخ سیاسی به اعتراضات آنان و سیاسی پنداشتن آن، خطای بزرگی است که از اهمیت کار معلمان اخلاق این خاک(چون آیت الله امجد)می کاهد وآدرسی نادرست از مواضع آن ها می دهد.

آن ها معلم اخلاقند و حضور وانتقادشان در راستای همان کاریست که در گذشته به آن می پرداختند.